نوشته شده توسط : dellkhoshi

خلاصه کتاب جامعه شناسی آموزش و پرورش تألیف دکتر علی علاقبند

همراه با سؤال برای هرفصل

باهمکاری دانشجويان رشته هاي مديريت آموزشي و  راهنمايي و مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی دانشكده روانشناسي وعلوم تربيتي ومركز آموزش هاي نيمه حضوري وتخصصي آزاد

محمد شريف متولي الموتي مهر 1388

بسم الله الرحمن الرحیم

 فصل اول : كليات

 مقدمه : آموزش وپرورش،فراگردی زگهواره تا گور است و در هر جامعه اي و درهر دوره اي از زندگي بشر از گذشته تا كنون ، در جوامع ساده تا پيچيده  به اشكال گوناگوني بوده است، ازيادگيري براساس تجربه هاي زندگي تا آموزش هاي آموزشگاهي، بنا براين آموزش وپرورش يك پديده ي اجتماعي است ومثل هر پديده ي اجتماعي موضوع مورد مطالعه ي جامعه شناسي است.

 جامعه شناسي : جامعه شناسي به زبان ساده مطالعه ي پديده ي اجتماعي است  وبه کنش و واکنش ها وتأثیرات متقابل انسان وجامعه مربوط است به عبارت دیگر جامعه شناسي برای کشف الگوهای مشترک یا متفاوت زندگی در قلمرو پردامنه ی زندگی انسان درگروه ها وجامعه هاف به مطالعه و تحقیق می پردازد.

علاوه برجامعه شناسی سایررشته های علوم اجتماعی هرکدام با جنبه ای از زندگی گروهی واجتماعی انسان از جمله آموزش وپرورش سروکار دارند. درواقع فهم درست تر وسنجیده تررفتار انسان مستلزم استفاده از رویکرد میان رشته ای است.

لذا جامعه شناسی آموزش وپرورش یکی از چند رشته ای است که  به فهم ماهیت ومنش پیچیده ی آموزش و پرورش یاری می رساند و وجه تمایز آن با سایر رشته ها در نوع پرسش ها وروش تحلیل آن است.

جامعه شناسي آموزش وپرورش: آموزش و پرورش، پديده‌‌اي است كه آشكار يا نهان در تمام اركان و نهادهاي اجتماعي جاي دارد و از راه تاثيرات متقابل در كل نظام اجتماعي نفوذ مي‌كند. فراگرد آموزش و پرورش، متضمن تركيبي ازروابط وكنش‌هاي متقابل اجتماعي است. تحليل جامعه‌شناختي آن هم مي‌تواند به آموزش وپرورش رسمي كه تحت شرايط معين درآموزشگاه ها صورت مي‌گيردوهم به فراگردهاي تربيتي بي‌شماري كه در خانواده ومحيط زندگي به صورت منفي اتفاق مي‌افتد ناظر باشد.  «به طوركلي جامعه‌شناسي آموزش و پرورش برمطالعه روابط ميان آموزش وپرورش وجامعه، از طريق كاربرد منظم دانش، مفاهيم، نظريه‌ها، روشها و فنون جامعه‌شناسي، اطلاق مي‌شود. در تعريفي ديگر، جامعه‌شناسي آموزش و پرورش عبارت است از: تحليل علمي الگوها و فراگردهاي اجتماعي دخيل در نظام آموزش و پرورش(بروك اور و اريكسون 1975).

منظور از نظام آموزش و پرورش الگوي كلي نهادها و سازمانهاي رسمي جامعه است كه به واسطه آن معارف و ميراث فرهنگي منتقل و پرورش و رشد اجتماعي و شخص افراد جامعه ميسر مي‌شود».

به طور کلی هدف جامعه شناسی آموزش وپرورش آن است که پدیده آموزش وپرورش ، نحوه ی تشکل وسازمان دهی وکارکردهای آن در زندگی اجتماعی مطالعه می کند.

 ضرورت آموزش جامعه شناختي آموزش و پرورش:  جامعه سی آموزش و پرورش بيش از سه ربع قرن، يكي از دروس دانشگاهي رشته هاي علوم تربيتي و اجتماعي بوده است. ولي پس از تثبيت آن به عنوان يكي از شاخه هاي تخصصي رشته جامعه شناختي و گسترش دانش نظري و كاربردي آن، اهميت و ضرورت آموزش آن براي دانشجويان علوم تربيتي و جامعه شناسي محسوستر شده است.

به طور كلي، دانش جامعه شناسي آموزش و پرورش، مي تواند براي والدين، معلمان و كارگزاران آموزش و پرورش، آگاهيهاي سودمندي در زمينه درك و تشخيص مسائل تربيتي و حل آنها فراهم كند. از اين رو، آموزش آن در رشته هاي مختلف مي تواند مفيد باشد. مولفان و صاحبنظران اين رشته، دلايل مهمي براي تدريس جامعه شناسي آموزش و پرورش به دانشجويان رشته هاي آموزش و پرورش قايل شده اند كه به پاره اي از آنها، به شرح زير اشاره مي كنيم.

 1- با گسترش روزافزون آموزش وپرورش، دانش آموزان گوناگوني ازخاستگاههاي اجتماعي مختلف، باتفاوتهاي فردي، خانوادگي، طبقه اجتماعي، قومي وزباني، به آموزشگاهها سرازيرمي شوند. يكپارچه سازي آنان، درچارچوب كلاس درس و مدرسه، مستلزم فهم عميق تفاوتهاي اجتماعي آنان و اثرات اين خصايص بر يادگيري و پيشرفت تحصيلي است. معلمان، مديران آموزشي، مربيان و كارشناسان آموزش و پرورش، براي حل مسائل و مشكلاتي كه اين عوامل پديد مي آوردند، به ابزارهاي مفهومي و مهارتهاي اجتماعي نيازدارند تا هريك درحوزه كارخود بتوانند با اثربخشي عمل كنند. جامعه شناسي آموزش و پرورش، دانش و معلومات لازم در اين زمينه را براي آنان ميسر مي سازد.

 2- جامعه شناسي آموزش و پرورش بينش كاملتري نسبت به مدرسه، جامعه و دانش آموزان فراهم مي كند كه دروس ديگر، مثل روان شناسي تربيتي، فلسفه آموزش و پرورش و تاريخ آموزش و پرورشبه تنهايي قادر نيسشتند. در واقع اين درس تعادلي در دانش رفتاري معلم و مربي به وجود مي آورد كه بدون آن، چنين تعادلي دشوار است.

 3- امروزه،كارآموزش وتربيت، بدون تكيه بريافته هاي علمي مربوط به تاثيرعوامل اجتماعي برامريادگيري، فاقد اثربخشي لازم است. آموزش جامعه شناسي آموزش و پرورش، در جوار ساير دروس علمي، كارگزاران آموزش و پرورش را با يافته هاي جديد، در زمينه اثرات عوامل گوناگون اجتماعي بر يادگيري و پيشرفت تحصيلي آشنا مي سازد.

4-مطالعه جامعه شناسي آموزش و پرورش ،كارگزاران آموزش و پرورش را، از لحاظ نگرش و رفتار، از قيد تنگ نظريها و تعصبات مي رهاند؛ زيرا با وسعت بخشيدن به چشم انداز حرفه اي آنها؛‌ تجربه هاي آنها را معنا دار ساخته، آنها را نسبت به تفاوتهاي فرهنگي، ديني، اجتماعي، نگرشي و رفتاري در محيطهاي آموزشي، حساس مي سازد.

 5- كارگزاراني كه مسئوليت خطير سياست گذاريها و تصميم گيريهاي تربيتي را بر عهده دارند، به مدد دانش جامعه شناسي آموزش و پرورش،‌از نيروهاي اجتماعي موثر بر آموزش و پرورش و طرق اثرپذيري نظام آموزش و پرورش از آنها، آگاهي پيدا كرده، ودر انجام وظايف حساس خود، مي توانند با اشراف بيشتري عمل كنند.

 6- جامعه شناسي آموزش و پرورش به تمام كارگزاران آموزش و پرورش كمك مي كند كه از نقشها و وظايف گوناگون موجود در ميحط هاي آموزشي، در ارتباط با هدفهاي آموزش و پرورش، تصوير درستي به دست آورده  و ضرورت ايجاد هماهنگي بين انتظارات مختلف را درك نمايند.

 7-  سرانجام، دانش جامعه شناسي آموزش و پرورش، همراه با روان شناسي تربيتي و فلسفه آموزش و پرورش، مي تواند در تعيين هدفها و خط مشي هاي آموزش و پرورش، هدفهاي رفتاري و عملي مدرسه وكلاس، مددكار باشد. همان طور كه روان شناس تربيتي به تعيين عملكرد آموزشي فردي مي پردازد، جامعه شناسي آموزش و پرورش مي تواند به تعيين هدفهاي رفتار گروهي و اجتماعي در برنامه هاي آموزشي كمك كند.  

  رويكرد هاي نظري در جامعه شناسي آموزش و پرورش:

مطالعات جامعه‌شناسي آموزش و پرورش، در سه زمينه‌ي مهم، تمركز يافته‌اند:

 نظام‌هاي بزرگ آموزش و پرورش، نهادهاي آموزشي خاص و تعامل در محيط‌‌هاي آموزشي. ذيلاً سه رويكرد نظري مهم جامعه‌شناسي را به اختصار شرح مي‌دهيم: رويكردهاي كاركردگرايي و تضاد،‌ با ديدي كلان‌نگر به جامعه و روابط اجتماعي مي‌نگرند. در صورتي كه رويكرد تعاملي با نگاهي خردنگر، روابط مقابل ميان افراد و گروههاي كوچك را مطالعه مي‌كند.

 1ـ ديدگاه كاركردگرايي: اين دو رويكرد نظري كه از آن به عنوان نظريه‌ي توافق نام برده مي‌شود، نظام جامعه نهادهاي آن را، متشكل از اجزاي همبسته‌اي مي‌داند كه دو پيوند با يكديگر فعاليت كرده هركدام كاركرد لازم و معيني را براي گردش كار و بقاي كل جامعه انجام مي‌دهند.  الگوي كلي روابط متقابل بين اجزاي نظام جامعه، ساختار آن را تشكيل مي‌دهد در اين ساختار، هريك از اجزاء، كاركرد يا نقش ويژه‌اي در ارتباط با ساير اجزاء و كل نظام بر عهده دارند، پيوند و هماهنگي ميان اجزا، يگانگي و يكپارچگي نظام را به وجود مي آورد. علي‌رغم تغييراتي كه در اجزا و نهادهاي اجتماعي اتفاق مي‌افتد. همواره در آن تعادلي برقرار مي‌شود كه ثبات و پايداري نظام را تضمين مي‌كند وسرانجام توافق در ظام ازطريق جامعه‌پذيري والقاي ارزش‌هاي اساسي به اعضاء، حاصل میگردد.

تحليل نظام آموزش وپرورش از ديدگاه كاركردگرايي:  از اين ديدگاه، نظام آموزشي به عنوان بخش لاينفكي ازكل نظام جامعه تلقي مي‌شود كه كاركردهايي نظيرانتقال فرهنگ وجامعه‌پذيري را،براي حفظ نظام اجتماعي جامعه، انجام مي‌دهد.جامعه‌شناساني كه به شيوه‌ي كاركردي، آموزش و پرورش را مطالعه مي‌كند غالباً‌ آن را به عنوان نهاد اجتماعي و از لحاظ ساختار وكاركردهاي سازماني، نقش‌ها و فعاليت‌هاي سازمان‌ها و تحقق اهداف ومقاصد آن مدنظرقرار مي‌دهند. منتقدان اين روش بر آن‌ها كه رويكرد كاركردي، آرمان‌ها، ارزش‌ها، علايق و انتظارات گروههاي مختلف و متضاد جامعه را، در ارتباط با هدف‌ها وبرنامه‌هاي نظام آموزشي ناديده مي‌گيرد. انتقاد ديگر، دشواري تحليل كنش‌هاي متقابل وپويائيهاي موجود درمحيط‌‌هاي آموزشي ـ نظيرروابط مقابل ميان دانش‌آموزان و معلمان ـ از اين ديدگاه است. افزون بر آن، اين رويكرد با محتواي فراگرد آموزش و پرورش كاري ندارد. علي‌رغم اين نگرش، افراد در ساختار نظام آموزشي، فقط ايفاگر نقش يا كاركرد به شمار نمي‌روند بلكه نقش و كاركرد خود را مي‌آفرينند و تغيير مي‌دهند. سرانجام اين نظريه به صورت ضمني فرض مي‌كند كه تغيير در نظام، تدريجي و آگاهانه بوده، تعادل آن را بر هم نمي‌زند كه اين امر به وضوح در همه موقعيت‌هاي اجتماعي صحت ندارد. 2- ديدگاه ستيزيا تضاد: درحالي كه نظريه توافقي بر يگانگي وثبات تكيه دارد ديدگاه تضادي برماهيت اجبارتاكيدمي ورزد.اين نظريه برآن است وجود گروههاي ذينفع ورقابت جوهمواره جامعه رادرمعرض كشمكش قرارميدهد صاحبنظران اين ديدگاه آموزش وپرورش را به منزله ي نوعي ابزار دردست نظام سرمايه داري تلقي ميكنند

 3- نظريه تعامل گرا : دو نظريه تعامل گرا كه در قلمرو آموزش وپرورش سودمند است

يكي نظريه برچسب وديگري نظريه ي مبادله مي باشد .

طبق نظريه برچسب اگر به كودكي به كرات گفته شود كودن است او اين موضوع را به كنوان وجهي از خود انگاري خود مي پذيرد وبراساس آن عمل ميكند .

طبق نظره ي مبادله كنش هاي متقابل ما متضمن دادوستد است يعني كنش هاي متقابل، افراد وگروه ها رابه الزامات وتعهداتي مقيد مي سازد استفاده از اين نظريه ها در آموزش وپرورش باعث تسهيل در فهم پويايي محيط هاي آموزشي مي گردد .

 رويكرد هاي ياد شده وقتي در كنار هم وبه شكل تركيبي مورد استفاده قرار گيرند مي توانند درك وسيع تري هم درمورد ساختارهاي نظام تعليم وتربيت وهم درمورد تعامل گروه ها در محيط هاي آموزشي مدد ميرسانند.   

  اصول جامعه شناسي آموزش و پرورش                       

روشهاي مطالعه و محتواي دروس جامعه شناسي آموزش و پرورش به عنوان يك رشته دانشگاهي،بسيارمتغيراست وبا رويكردهاي متفاوتي در دانشگاهها آموزش داده مي شود.ازاين رو،براي جلوگيري ازسردرگمي اعمال محدويتهاي برپايه اصول زير،لازم بنظرميرسد(پريكارد و باكستون، 1973)؛

 1-  اولين اصل حاكم بر مطالعه جامعه شناختي آموزش و پرورش ، اين است كه دانش و معرفت مربوط به روش شناسي عملي به دست مي آيد. بدين منظور، بايد از روشهاي عيني تحقيق استفاده شود.

 2- دانش يا مهارتهايي كه به دست مي ايد يا آموزش داده مي شود، بايد برفراگردهاي آموزشي وپرورشي جامعه متمركزباشد. اين رشته، به آموزش وپرورش دروسيعترين معناي آن علاقه مند است؛ يعني،علاوه برآموزش وپروش مدرسه اي،فرهنگ پذيري و جامعه پذيري درموقعيتهاي اجتماعي را، به طوركلي، درمركز توجه خود قرارمي دهد.

 3- سومين اصلي كه گستره جامعه شناسي آموزش و پرورش را مشخص مي كند، نوعي واحدهاي جمعيتي مناسب براي مطالعه است كه منظور از آن، افراد و گروههاي است كه در فراگرد آموزش و پروش به نحوي شركت يا دخالت داشته، بر آن تاثير مي گذارند؛ از جمله، دانش آموزان، معلمان، خانواده ها ، مديران، اعضاي شوراهاي مدرسه، مردم محل، صاحبنظران و كارگزاران آموزش و پرورش.

 4- چهارمين عامل مشخص كننده حيطه مطالعاتي اين رشته، ويژگيهاي روابط اجتماعي ميان افراد و گروههاي است كه مورد مطالعه قرار مي گيرند. مثل روابط گروه همالان، كشمكشهاي ميان معلمان و مديران، ادراكات از نقظ و وظايف در ميحط آموزشي و... مطالعه اين روابط بايد درچارچوب نظريه ها و با استفاده از روشهاي عيني صورت گيرد.

سؤال های فصل:

- اهميت وضرورت مطالعات جامعه شناختي درحوزه ي تعليم وتربیت رابنويسيد.

 - تعریف جامعه شناسی وجامعه شناسی آموزش وپرورش را بنویسید.

 - منظور از اینکه فهم درست تر وسنجیده تررفتار انسان مستلزم استفاده از رویکرد چند رشته ای است چیست .

 - نقش آموزش وپرورش در جامعه را درگذشته وحال را به اختصار مقايسه كنيد.

 - اصول جامعه شناسي آموزش وپرورش رابنویسد.

 - تحليل نهادي آموزش وپرورش را بنويسيد. - هرکدام ازدیدگاه ها ورویکردهای نظری کارکرد گرایی ( توافقی) ، تضادگرایی ( ستیز) و تعامل گرایی(برچسب و مبادله)  را درجامعه شناسی به طورجداگانه توضیح دهید وبراساس آن ها نقش وجایگاه تعلیم وتربیت را تحلیل کنید.

 -  در كدام ديدگاه (رويكرد) نظام آموزشي بخش لاينفكي از نظام اجتماعي تلقي مي شود؟ -   كدام ديدگاه بر ماهيت اجبار وتغيير درجامعه  تاكيد مي ورزد ؟

 -   انتقادهای وارد بر هرکدام از دیدگاه های کارکرد گرایی ، تضادگرایی و تعامل گرایی را بنویسید. -   دركدام ديدگاه ، كنش هاي متقابل ما متضمن دادوستد است يعني كنش هاي متقابل، افراد وگروه ها رابه الزامات وتعهداتي مقيد مي سازد؟

 -   ناديده گرفتن آرمان ها،ارزش هاوانتظارات گروه هاي مختلف ومتضادجامعه، درارتباط باهدف هاوبرنامه هاي نظام آموزشي، ازجمله ي  انتقادها بركدام رويكرد مي باشد؟

   فصل دوم : جامعه و آموزش و پرورش

 استمراروبقای هرجامعه‌‌مستلزم آن است که مجموع باورها، ارزش ها، رفتارها، گرایشها، دانش‌هاومهارتهای آن به نسل های جدیدمنتقل شود. ساخت وکار ( mechanism )  یاوسیله این انتقال، آموزش  پرورش است.

 آموزش و پرورش به معنی اعم، مترادف با جامعه پذیری است، یعنی، فراگردی که افراد ازطریق آن به یادگیری نقشها، قواعد، روابط و بطور کلی ، فرهنگ جامعه خود می‌پردازند.  

وبه معنی اخص، فراگردی است که افراد به واسطه آن دروضعیتهای اجتماعی سازمان یافته، درمعرض آموزش منظم  دانشها، مهارتها، رفتارها وگرایش های معین قرارمی‌گیرند.

درهر جامعه، این وضعیتها درقالب نظام آموزش وپرورش وسازمانهای رسمی آن تشکل می‌یابند.

نظام آموزش وپرورش،پديده ي عامي است كه در تمام جوامع امروز حضوردارد ولي با وجود اين كه ساختاروطرزكارآن ازجامعه اي به جامعه ي ديگر متفاوت است اماداراي ويژگي مشتركي درهمه جوامع مي باشد .

پيدايي و و توسعه ي اين نظام ها حاكي از اهميت وضرورت انتقال و حفظ ميراث فرهنگي، القاي الگوهاي فكري وارزش هاي اجتماعي، توسعه وترويج دانش هاوفنون در هرجامعه است.

براي درك ضرورت ونحوه ي شكل پذيري و رواج آن لازم است تآملي اجمالي به پيدايي وسيرتحول تعليم وتربيت ازجامعه ي ابتدايي تاجامعه ي پيچيده ي امروز داشته باشيم.  

  آموزش و پرورش در جامعه ابتدایی : در جامعه ساده ابتدایی ، آموزش و پرورش هدف و منظورآگاهانه‌ای نداشت. هر فرد پس از تولد، به تدریج، طی مراحل مختلف زندگی، متناسب با سن  موقعیت اجتماعی خویش سازگاریهای لازم با محیط اجتماعی را فرا گرفته، از طریق یادگیری موازین اجتماعی والگوهای رفتاری، طی ترتیباتی به زندگی بزرگسالی راه می‌یافت، مثلاً درامرگردآوری خوراک ، یافتن جانوران زخمی یا جمع آوری میوه‌ها و ریشه‌های خوردنی گیاهان، نوجوان، با پدرهمراهی کرده راه و رسم کار را یاد می‌گرفت. از این رو، کسب آمادگی برای انجام دادن فعالیتهای روزمره ي زندگی، هدف آموزشی یا پرورشی آگاهانه‌ای نداشت .

پیدایی آموزش و پرورش رسمی : مراحل مختلف آموزش و پرورش انسان، طی قرنها، ازراه مشارکت درزندگی گروهی و اجتماعی انجام می گرفت. که دراین مدت نسبتا طولانی، بدون اینکه وسیله یا سازمان رسمی خاصی برای آموزش و پرورش درکارباشد، افراد بالغ و بزرگسال، توجه و کوشش زیادی را صرف آموزش و پرورش نوباوگان و نوجوانان جامعه می کردند. هدایت آگاهانه امریادگیری بسیارجلوتر ازشكل گيري مراکزرسمی آموزشی بوده است به طوري كه ارزش هر کارکردی قبل ازاین که به صورت یک کارکردرسمی ومورد قبول جامعه تثبيت شود اول باید به طورغیر رسمی تثبيت گردد. میدانیم که منشا اصلی همه نهادهای اجتماعی خانواده است بنابراین سرآغاز آموزش و پرورش را باید درخانواده جستجو کرد. در گذشته خانواده تمام كاركرد هاي لازم براي بقاء زندگي اجتماعي ازجمله تعليم وتربيت را برعهده داشت .ولي به تدريج با پيچيده تر شدن جامعه نهادهاي اجتماعي ازجمله نهاد تعليم وتربيت از خانواده مستقل گرديده وبسياري از كاركرد هاي خانواده به اين نهاد محول گرديد. پیچیدگی روزافزون زندگی اجتماعی ، موجب تنوع و کثرت تقسیم کار اجتماعی گردید. در این شرایط ، هر مرحله ازگردش کاردرجامعه، کسب مهارتهایی کم و بیش متناسب با نوع و کیفیت کار را الزامی می‌ساخت، زیرا که اعضای جامعه قادر نبودند بدون آموختن مهارتهای لازم، کارها و وظایف خود را انجام دهند. انباشت تدریجی دانشها ، مهارتها و فنون کاروزندگی اجتماعی، اندیشه حفظ و انتقال این دستاوردها را پدید آورد . بنابراین، از هنگامی که انسان با قصدی آگاهانه ، وسایل آموزش و یادگیری فرزندان خود را فراهم ساخت، آموزش و پرورش رسمی پدید آمد و تشکل آن آغاز شد.

تشکل نظام آموزشی : اولین کسایی که به طوررسمی باهدف آگاهانه به امرآموزش و پرورش پرداختند افرادی بودند که ازلحاظ دانش وتجربه و مهارت برسایراعضای گروه اجتماعی خود برتری داشتند و گروه هم درمواقع بحرانی، برای بقای خود و دفاع ازخویش معمولا به آنان متوسل مي شد و زمینه اولیه آموزش و پرورش رسمی به تدریج در پرتو وجود این افراد فراهم شد. (مثلا از یک مرد جنگی یا شکارچی ماهرانتظارمیرفت که نه تنها پسران خود، بلکه پسران خویشاوندان خود را نیز تعلیم بدهند. یا مثلا ازمادرانی که دارای قدرت درفنون خانه و اجتماع کارآمد بودند، انتظار میرفت که مهارتهای لازم و اختصاصی خانواده را به دختران بیاموزند.) اولین کوششهای منظم انتقال این دستاوردها ازگروه به نسل جوانتر، به صورت اعتقادات و اعمال دینی شکل پذیرفته. اعتقاد به اینکه نیروهای فوق طبیعی بر تمام پدیده های هستی تسلط دارند به پیدایی آیین های پرستش انجامید. این بخش از میراث اجتماعی تمام شئون زندگی را تحت سلطه خود قرارمی داد. وانسان تحت نفوذ این میراث با توسل به دعا و قربانی، به پرستش قوای فوق طبیعی پرداخت تا ازاین طریق نیروهای زندگی ومرگ، بلاهاو بیماریها، قحطی و گرسنگی، وفورخوراکی و جنگ و صلح را تحت سلطه خودش دربیاورد. وازاین میراث به دقت محافظت می کردند. به تدریج کسانی پیدا شدند که اختصاصا حفظ و تحکیم این نوع سنت ها و مناسک را به عهده گرفتند. در نتیجه آموزش امور ومهارتهای مورد نیازگروه اجتماعی، به وسیله این افراد رسمیت پیدا کرد و جامعه یا گروه جوانان مستعد و با استعداد خودشان را ازلحاظ آمادگی برای ایفای وظایف مهم اجتماعی، تحت آموزش آنان قرارداد. این اقدام رامی توان آغاز تعلیمات حرفه ای به حساب آورد.

تاثیر پیدایی و تکامل خط و نوشتار بر آموزش و پرورش : زندگی گروهی مستلزم همکاری است. درفراگرد تکامل اجتماعی،ضرورت همکاری، انسان رابه ایجادیایافتن وسایلی برای هماهنگ سازی فعالیتهای گروهی وادارساخت. که ازاین راه ابتدا اشکال اولیه زبان گفتاری پدید آمد وباپیشرفت مکانیسم های گفتاروافزایش قدرت ارتباطی زبان ، انتقال مفاهیم و معانی میسر شد.اختراع خط ونوشتار،این جریان راآسان واثربخش ساختدرنتيجه امر آموزش و پرورش را بسیارتحت تاثیرقرار داد ودرنهایت به پیدایی مراکز آموزشی انجامید. بقای میراث فرهنگی جامعه و دوام آن نمیتوند صرفا به انتقال شفاهی یا به اصطلاح سینه به سینه وابسته باشد. پس با اختراع خط و نوشتار، سنتها و قوانین اجتماعی بر سنگ، سفال یا پاپیروس نگاشته شد. و این مسئله باعث استمرار حیات فرهنگی شد. تا زمانی که وسیله انتقال دستاوردهای فرهنگی، به زبان گفتاری وابسته بود، دستبرد و دگرگون سازی در محتوای آن هم امکان پذیر بود. با اختراع خط و رواج نوشتار، فرهنگ بشری از این ضعف مصونیت یافت و انسان از راه آثار مکتوب، شرایط حال و آینده را تحت نفوذ در آورد. که این باعث شد کلام مکتوب تا حد تقدس اعتبار پیدا کند. محافظه کاری طبیعی، مردم ابتدایی را وادار کرد که به اعتقادات و سنتهای نیاکان خود پناه برده، از شیوه های کار و زندگی و دستاوردهای نسلهای پیشین پاسداری کنند. با وجود این شرایط پیروی از گذشتگان و پرستش مکتوبات مقدس، به صورت رکن اصلی آموزش و پرورش درآمد. با وجود این، توسعه زبان گفتاری و نوشتاری موجب شد که آموزش و پرورش به نحو دیگری نیز تحت تاثیر قرار گیرد. اتحاد و یگانگی افرادبشردرقالب اجتماعات یا گروههای اجتماعی بزرگ، مستلزم پیدایی روشهای پیشرفته انتقال اندیشه و ثبت و ضبط آن است. با توجه به اینکه نوع و میزان پیشرفت وسایل ارتباطی، در تعیین وسعت و اندازه هر گروه قطعا موثر است، از این رو میتوان نقش زبان را در توسعه و تکامل جامعه بشری، نقشی اساسی دانست.  زبان گفتاری در مقام یک وسیله ارتباطی مهم، شرط لازم گسترش زندگی اجتماعی و عملا نفی کننده محافظه کاری آن بود. این اختراع به جای آنکه فقط به آموزش محتوای مکتوبات سنتی جامعه پافشاری کند، سرانجام آموزش و یادگیری خواندن و نوشتن را ضرورت و اولویت بخشید. و چون تحقق این امر به آسانی میسر نبود جامعه ملزم شد که به این منظور به تاسیس مراکز و تدارک وسایل خاصی مبادرت بورزد. در ابتدا، نیازهای اجتماعی در این زمینه، با تعلیم تنی چند از افراد شایسته برآورده می شد و آنها بعد از فراگرفتن خواندن و نوشتن و کسب تبحر در این مهارتها، کارهایی را از قبیل ثبت حوادث، تهیه و ارسال پیامها، و نسخه برداری از مدارک و اسناد مهم را برای گروه اجتماعی خودشان انجام میدادند. و همین استفاده محدود ازنوشتارباعث شد که گروههای اجتماعی گسترش یافته سازمانهای سیاسی واقتصادی پیچیده تری در زندگی اجتماعی بوجود آید. و این تحولات، نیاز مبرمی به تعلیم و تربیت افراد بوجود آورد و باعث شد که مراکز آموزشی رسمی توسعه پیدا کند. و بعد از گذشت زمان حیات اجتماعی بشر، تا اندازه ای به ارتباط از طریق نوشتار وابستگی پیدا کرد که هر عضو کارگزار و موثر جامعه، مجبور شد که مهارتها و فنون نوشتن و خواندن را بیاموزند، چون که انجام بعضی از وظایف اجتماعی بدون کسب مهارت در این فنون امکان پذیر نبود. و این باعث شد که کسب مهارتهای خواندن و نوشتن در امر آموزش و پرورش مورد تاکید قرار گرفت و این تاکید چنان تاثیر بزرگی بر مفهوم و کارکرد آموزش و پرورش باقی گذاشت که هم اکنون هم نیز آموزش و پرورش آموزشگاهی در افکار عمومی مردم عادی مترادف با سوادآموزی، یعنی خواندن و نوشتن است.

 مفهوم آموزش و پرورش در جامعه جدید:  درجامعه جدیدنیازهای گوناگون زندگی، انواع نوین آموزش وپرورش را طلب میکنند زيرا با پیچیده ترشدن جامعه، آموزش وپرورش بطور روزافزونی، بصورت ابزار بازسازی فرد وجامعه درمی آید. درنتیجه شهروندانی که خواستار اشتغال به کار وخدمت درجامعه وخواهان برخورداری ازمزایای زندگی اجتماعی می باشند، مجبورند سالیان نسبتا قابل ملاحظه ای ازعمر خود را در مراکز آموزش و پرورش رسمی بگذارنند. فهم درست آموزش وپرورش رسمي زماني امكان پذير است كه واقعيت امر تعليم وتربيت را در وسيع ترين معناي آن ، مسئوليت جامعه تلقي كنيم دراين صورت بايد اذعان كرد درشرايط پيچيده ي جامعه ي امروز عليرغم وجود مدريه (نظام آموزش وپرورش رسمي) ، بسياري از كاركرد هاي آموزش وپرورش درموقعيت هاي گوناگون ضمن انواع تجربه هاي آموزشي وتربيتي حاصل مي گردد.

 انواع تجربه های آموزشي وپرورشي در  زندگی اجتماعی

 1- خانه وخانواده   2- نهادها وفعالیت های دینی   3- همسایگان واهل محله   4- بازی ها  5- طبیعت  6- کار  7- سفر  8- خیابانها   9- شرایط زندگی شهری  10- زیباییها و زشتی های محیط   11- عضویت در گروهها  12-همیاریها تصادفات   13- تجربه هایی که ازاعمال قدرت یاعدم آن ها به ما دست می دهد   14- تنبیهات وتشویق ها، خطاها وجرایم  16- امیدها ، آرزوها ودوستی ها    17- مطالعه روزنامه ها ، مجلات ، کتابها.  دوری طبیعت از شهرهای امروزین و از زندگی بشر بالاترین زیانی است که انسان در زمینه تربیتی تحمل می‌کند . مدرسه فقط بخشی از تاثیرات تربیتی را بر عهده دارد . آموزش و پرورش فراگرد کسب علم و معرفت ، جامعه شناسی آموزش و پرورش را به عنوان یک نهاد اجتماعی مورد مطالعه قرار می‌دهد  ساخت و کار رسمی به مفهوم یک فراگرد اجتماعی ،  از زمانی شکل گرفت که موجودات  با یکدیگر به روابط و کنش های متقابل اجتماعی یا فعالیت و زندگی گروهی پرداختند .

سؤال های فصل:

-  نقش آموزش وپرورش را در کذشته وامروز جوامع مقایسه کنید.

 - رابطه آموزش وپرورش را باشغل  در کذشته وامروز جوامع مقایسه کنید.

 - تاثیر پیدایی و تکامل خط و نوشتار بر آموزش و پرورش

 - انواع تجربه هاي آموزشي رانام ببريد.

 - نقش نهادها را درتربیت افراد توضیح دهید.

 - نقش عواملی مثل طبیعت ، حوادث، بازی و.... را در تربیت افراد توضیح دهید.

 - نقش بازی را در تربیت افراد توضیح دهید.  

 (فصل سوم) نهاد اجتماعی 

    نهاد اجتماعی :   مجموعه ی نظام یافته از روابط اجتماعی است  که متضمن ارزش هاورویه های عمومی است ونیازهای خاصی از جامعه راتأ مین می کند.

نهاد اجتماعی : ساختارها يا شيوه هايی می باشد که وظايف اساسی مانند رفع نيازهای اجتماعی , بقا , ضروريات حياتی , نظم اجتماعی و معنا و هدف زندگی را برعهده دارند و آنها را عملی می کند. کارکردهای اوليه يک نهاد در جامعه :

 -  توليد نسل و تعيين خويشاوندی

 -  تربيت اعضای جديد و انتقال فرهنگ جامعه از نسلی به نسل ديگر

 -  توليد و توزيع کالاها و خدمات

 -  تدارک برای استفاده از قدرت برای استقرار وحفظ نظم اجتماعی

 -  رابطه انسان با ماورای طبيعت نهادهايی مانند خانواده,

 آموزش و پرورش , اقتصاد, حکومت و دين اين وظايف را برعهده دارند. اصطلاح نهاد به هر نوع اعتقاد, ارزش , مفهوم , سازمان يا بطورکلی هر پديده ای که طی شرايط و دوران تاريخی با هدف مشخص اطلاق می شود. مثلاً در هرجامعه , نهاد خانواده با مجموعه وظايف و رفتارهای خاص پديد می آيد . مانند خانواده تک همسری که در اعضای آن شامل پدربزرگ و مادربزرگ , عموها و دايی ها می باشد. يک نهاد ممکن است بدون طرح و نقشه عمدی و به مرور به خاطر پاسخگويی به نياز اجتماعی بوجود آمده باشد . مثل خانواده که برای پاسخگويی به نياز انسانها بوجود آمده است ولی نظام تامين اجتماعی برای تامين افراد جامعه يک شيوه رسمی دارد.   

 مفهوم کلی نهاد پيچيده است و کاربرد اين اصطلاح از تعريف علمی آن است که می تواند درست باشد. بنابراين به دوصورت به توصيف يک نهاد اجتماعی بايد بپردازيم

1 - از نظر مفهوم و ساختار نهاد

   2- ويژگی های اساسی نهاد  

   مفهوم و ساختار نهاد مفهوم نهاد:فکر, تصور, اعتقاد يا نيازی که يک نهادآن رابرای به شکل يک  عمل بوجود می آورد. ساختارآن هم شامل :

1-      سازمان وتشکيلات،وسايل وابزاریکه مورداستفاده نهاد قرار می گيرد.

2-      رسوم, قواعد , هنجارها و روشهايی که در ايفای وظايف و کارکردهای نهاد رعايت می شوند.

 3-      کارگزار (افرادی) که در خدمت نهاد بوده وظايف و کارکردهای آن را انجام می دهند وبه انتظارات نهاد عمل کنند مثلاً در نظام آموزش و پرورش شخصيت و رفتار معلمان در درجه اول از لحاظ نقش يک معلم يعنی برآوردن انتظارات نظام آموزشی و رعايت موازين مورد توجه است. مثلاً مفهوم وساختار آموزش و پرورش : 1- آموزش و پرورش درقالب نظام آموزشی و سازمان به موجب نياز دانمی نسلهای بشر به آن پديد آمده دارای تسهيلات و تجهيزات و ابزارهای خاص مانند مواد و وسايل آموزشی, روشهای آموزشی وبرنامه ها وغيره می باشد. 2- آموزش وپرورش مقررات و هنجارهای معينی دارد مثل موازين اخلاقی, و در مجموع انگاره های رفتاری افرادی که در اين نهاد کار می کنند. 3-  آموزش وپرورش واجد افراد تعليم يافته وحرفه ای است مانند معلم, مربی, مديرو...

تعریف نهاد اجتماعی: براساس اين گفته ها می توانيم نتيجه بگيريم که نهاد اجتماعی عبارتست ازنظام سازمان يافته ای از روابط اجتماعی که متضمن ارزشها و رويه های عمومی معينی است و نيازهای اساسی خاصی از جامعه را برآورده می سازد. مثلاً خانواده به عنوان نهاد اجتماعی  که ارزشها ی آنرا اعتقادات وهدف مشترک افراد جامعه ( مانند عشق, زندگی مشترک، فرزند)ورويه های عمومی آنرا شيوه های رفتاراجتماعی که پذيرفته شده وافراد در جامعه ازآن تبعيت می کنند (مراسم نامزدی، عقد ، ازدواج ...) و نظام روابط آن را پايگاههای اجتماعی که به وسيله و از طريق آنها رفتارها عملی می شوند(زن , شوهر, پدر, مادر , فرزند و ...) تشکیل می دهند.  

 ويژگی های نهادهای اجتماعی:

 1- کارکردها :يعنی آنچه انجام می دهيم رابطه ای با آنچه مقرراست انجام دهيم دارد. کارکرد آشکار: آشکار, قابل تشخيص و واضح اند و يک نهاد برای تحقق بخشيدن به آن کارکرد بوجود آمده است. کارکرد نهان : غيرعمدی و غيرقابل تشخيص اند و فرعی می باشند. رابطه : يک کارکرد نهان ممکن است هدف های کارکرد آشکار يک نهاد را تقويت يا تضعيف کند و يا ربطی هم به آن نداشته باشد. مثلاً کارکرد رسمی و آشکار نهاد آموزش و پرورش درجامعه آن است که افراد جامعه را از کسب دانش و مهارت و تخصص برخوردار کند. و کارکردهای نهانی مانند : دورنگهداشتن جوانان از بازار کار, تضعيف قدرت و تسلط والدين بر فرزندان , ايجاد يکپارچکی و وحدت ملی و غيره می تواند در تحقق کارکرد آشکار آموزش و پرورش موثر و مفيد باشد.

 2- روابط متقابل باساير نهادها : برای فهميدن يک نهاد بايد روابط آن را با ساير اجزای جامعه بدانيم. مثلاً دين, حکومت, اقتصاد, آموزش وپرورش وخانواده همواره با همديگرکنش وواکنش متقابل دارند. واين تاثيرات متقابل بين نهادها باعث می شود که نهادها نتوانند در راه رسيدن به هدفشان رفتاراعضای خود راکاملاً تحت نفوذ قراردهند. مثلا دريک نظام آموزشی ممکن است برنامه های آموزشی مطلوبی درمدارس ارائه شود ولی اثرپذيری دانش آموزازاين برنامه به عوامل خارج ازکنترل نهاد آموزش وپرورش بستگی دارد. مانند فقر فرهنگی . راه حل : مستلزم هماهنگی ميان کارکردهای گوناگون نهادهای اجتماعی است تا جامعه بتواند به هدف مورد نظر خودش دست پيدا کند. که اين موضوع باعث اتحاد و يگانگی ميان نهادهای و کنترل اعضای نهادها می شود. مثلاً حکومت يک کشور از طريق آموزش و پرورش رسمی می تواند به يک همنوايی اجتماعی و وحدت ملی يا سياسی دست پيدا کند.

 ۳- منزلت اجتماعی : اعضای يک نهاد دارای منزلت و پايگاه اجتماعی خاصی هستند يعنی مردم نسبت به اين منزلت ها دارای يک باور و پيش فرض هستند مثلاً يک تحصيل کرده و فارغ التحصيل دانشگاه شيراز و تهران از لحاظ دانش و مهارت تفاوتی با هم نداشته باشند ولی وجهة علمی دانشگاه تهران بالاتر و مطلوبيت بيشتری در جامعه دارد. در واقع منزلت نهاد است که آن را به اعضای وابسته بدان هم تعميم می دهد.

 ۴- مقاومت در برابر تغيير : نهادها محافظه کار هستند و در مقابل تغيير مقاومت می کنند. ولی به دلايلی مجبور به تغيير می شوند : 1-    توسط افرادی که نهاد نقشی برعهده دارند که با مشکلاتی مواجه می شوند و دگرگونی درنهادها وقتی ميسراست که برای آن آمادگی داشته باشند. 2-  توسط اعضای جديدی که در نهاد وارد می شوند که  باعث می شود کارگزاران نهاد متقاعد شوند که تغيير ضرورت دارد و هدفها و جهان بينی کلی و ساختار نهاد را تغيير دهند. 3- تغيير از بيرون از نهاد سرچشمه می گيرد. زمانی که جامعه با نهاد معينی رابطه نزديک داشته باشد اولويت بعضی از کارکردها نهاد را دچار تغيير می کند. مانند نظام آموزش و پرورش که بدليل پرورش نيروی انسانی ماهر و متخصص دچار تغييراتی اساسی می شود. نهاد و موسسه : گاهی مترادف با هم هستند. ولی اکثراً براين باورند که تفاوت آنها در وسعت واندازه اشان می باشد ولی در واقع موسسه به گروه سازمان يافته افراد اشاره می کند درصورتی که نهاد بر نظام ( سيستم) رفتار گفته می شود. مثلاً حکومت يک کشور به معنی کلی يک نهاد است ولی فرمانداری فلان شهرستان يک موسسه محسوب می شود.

 تحليل نهادی : مفهوم نهاد از نظر معنايی به 4 سطح تقسيم می شود :

 1-  نظام فرهنگی : نهاد به عنوان راه حل فرهنگی مسائل جامعه . نهاد بر مجموعه فعاليتهای فرهنگی پايدار که جامعه در طول تاريخ برای تضمين بقا خود بدست آورده دلالت می کند. مثلا نظام آموزش و پرورش به شکل سازمان يافته در اين سطح قرار دارد.

2- اصول هنجاری : نهاد به منزله راه حل های مسائل درون نظام های فرهنگی. مثلاً در يک نظام آموزش و پرورش , آموزش عمومی, آزمونهای عينی, روشهای علمی تحقيق در واقع يک نهاد به شمار می روند. 3- نهادی کردن : کوشش های که از جانب گروهها و سازمانها برای دستيابی به روشهای حل مسائل به عمل مي آيد. مثلا در نظام آموزش و پرورش تغذيه رايگان دانش آموزان , خدمات مشاوره از جمله راه حل ها و اقداماتی است که فراگردی نهادی شدن را طی می کنند ولی هنوز به طورکامل تاييد و مقبوليت اجتماعی پيدا نکرده اند.

 4- نهادها در نظم اجتماعی : در جوامع , نهادها دارای سلسله مراتب هستند. بعضی نهادها از تسلط و پايگاه بالاتر و بعضی ديگر از نفوذ و منزلت پايين تر برخوردارند. در نتيجه آنهايی که با نهادهای پراهميت ارتباط دارند به ثروت , اعتبار  و قدرت اجتماعی بيشتری دسترسی دارند و دارای نقش موثری در حفظ و پايداری جامعه ايفا می کنند. آموزش و پرورش علی رغم اهميت آشکار آن از اهميت کمتری برخوردار است. 

 تحليل نهادی آموزش و پرورش:  1- درجامعه آموزش و پرورش را نهادی کرده و سازمان می دهد تا نسلهای جديد را پرورش داده , و دوام اجتماعی و فرهنگی خود را تضمين کند. و افراد را به عضوی فعال تبديل کند.  برای پرورش افرد جامعه از نهاد های آموزش و پرورش , خانواده و دين استفاده می شود.      2- به طورکلی , نهاد آموزش و پرورش به نظام آموزشی جامعه اشاره می کند. که مرکب از آموزشگاهها و دانشگاهها , برنامه ها و فعاليتهای آموزشی, خط مشی ها, تجهيزات و تسهيلات, دانش آموزان و ... می باشد که باتوجه به نياز و تقاضاهای جامعه برنامه ها واهداف آموزشی وميزان آموزشی که به کودکان وجوانان داده می شود تعيين می شوند.. 3- درتعيين اهداف برنامه های آموزشی بايد ويژگی های فرهنگی, سطح توسعه صنعتی, وسعت شهرنشينی , نظام سياسی و خصايص ديگر جامعه را درنظر گرفت. و با فعال شدن سازمانهای آموزشی خط مشی ها شکل می گيرند . 4-اهداف ،خط مشی هاو... انعطاف پذيرند و براثر شرايط جديد و نوآوری ها دستخوش تغيير می شوند و امکانات لازم برای حل مسائل و مشکلات جديد فراهم می کنند.

 - نهاد اجتماعي را تعريف كنيد. - وي‍‍ژگي هاي نهاد هاي اجتماعي را نام ببريد. - كداميك ازنهادها منشأ اصلي همه ي نهادهاي اجتماعي است ؟   - کارکردهای نهادها ورابطه آن هارا بایک دیگر بنویسید. - کدام نهادعامل مقتدرتربيتي به شمارمي رود كه فروپاشي آن فقدان بسياري ازتجربه هاي  تربيتي رابدنبال دارد؟       

  (فصل چهارم)   کارکردهای آموزش و پرورش 

  میزان توفیق در زمینه ی ارزش ها در نظام های آموزشی (نظام های نا متمرکز و متمرکز) متفاوت است.  همچنین برای تعیین الویت آن ها در کشورهای پیشرفته و غیر پیشرفته متفاوت می باشد. با وجود این تمامی نظام های آموزش و پرورش مکمل یکدیگرند واهمیت والویت آن ها با توجه به اهداف و شرایط اجتماعی از جامعه ای به جامعه ای متفاوت می باشد.  کارکردهای آموزش و پرورش عباتند از: جامعه پذیری - انتقال فرهنگ - گزینش و تخصیص - پرورش رشد شخصی - یگانگی اجتماعی - نظارت اجتماعی -  نوآوری و تغییر - پرورش سیاسی - سرمایه گذاری.

 1)انتقال فرهنگ  :  آنچه جامعه ای می آفریند و به انسان ها وامی گذارد فرهنگ نام  دارد . فرهنگ ذاتی نیست و باید به نسل جدید آموخته شود. در جوامع ساده از طریق مشاهده و تقلید و یادگیری ضمن کارورزی انجام می شد. جامعه شناسان کارکرد گرا معتقد بودند که وظیفه ی مدرسه است که کودکان و نوجوانان را برای زندگی در جامعه آماده کند. نظریه ی جامعه شناسان  تضادگرا این است که انتقال فرهنگ براورنده ی نیازهای جامعه و نظام حاکم می باشد نه ارضا کننده ی نیاز افراد. طبق نگرش سیستمی آنچه در مدرسه اتفاق می افتد بازتاب نیروهای درونی و بیرونی است. به طور کلی انتقال فرهنگ پاسداری از صفت ها و ارزش هاست.

 2)جامعه پذیری :  انتقال ارزش ها دهنجارها به منظوراجتماعی کردن نسل های جدید راجامعه پذیری می گویند. انسان به صورت  ارگانیسم به دنیا می آید وازطریق تعلیم وتربیت به شخص تبدیل می شود.

 3)گزینش و تخصیص :  تربیت حرفه ای  و تخصصی افراد جامعه و آماده کردن آنان برای جذب در نیروی کار. نهاد آموزش و پرورش  به دلیل پیچیده  بودن و تخصصی شدن کارها برای آموزش دادن افراد به وجود آمده و همچنین باعث تحرک اجتماعی می شود. درامد، منزلت، قدرت بر حسب تفکیک مراحل آموزشی متمایز شده و افراد را به مسیرهای اجتماعی هدایت می کند.

 4)نظارت اجتماعی:   آموزش و پرورش با القای ارزش های وفاداری به نهادهای جامعه باعث کنترل اجتماعی می شود. افراد از طریق جذب ارزش های جامعه به کنترل خود می پردازند و حامی نظم اجتماعی می شوند. مدرسه به عنوان نهادی برای نگهداری و محافظت کودکان و دور نگه داشتن آن ها از مشکل آفرینی و دردسرهاست. آموزش و پرورش باعث ترویج ارزش های مشترک می شود. به خصوص در جوامعی که اقوام مختلف دارند، کار سازتر است.

 5)یگانگی اجتماعی:  آموزش و پرورش از طریق توسعه فرهنگ و هویت مشترک ، جامعه ی نا متجانس را به جامعه ای متجانس تبدیل می کند همچنين با آموزش زبان رسمی به یکپارچگی کشور کمک می کند. در کشورهایی که مهاجر پذیر بوده اند، آموزش و پرورش مسئولیت های سنگینی را بر عهده دارد.

 6)نوآوری و تغییر:  آموزش و پرورش می تواند منشاُ تغییرات اجتماعی باشد. جامعه ی پیشرفته گرایش به تغییر دارد و از موُ سسات آموزشی ، آگاهانه کمک می گیرد. کارکرد دیگر آموزش و پرورش اشاعه ی علمی می باشد. گسترش آموزش و پرورش و اهمیت یافتن دانش فنی تخصصی باعث پیدایی نخبگان می شود. آموزش و پرورش باید بتواند تعادلی بین ثبات و تغییرات ایجاد کند یعنی ضمن بازآفرینی فرهنگی موجبات تغییرات متناسب با شرایط و نیازهای جامعه را به وجود آورد.

7)پرورش ورشد شخصی: آموزش وپرورش رسمي نگرش ها ، ارزشها، انطباق ذهني ورفتار وسلوك ومهارت هايي را درفرد ايجاد مي كند كه شايد درزمينه هاي ديگر اجتماعي غير از مدرسه انجام آن ها ميسر نباشد.  مدرسه جایگاه گذشت از دنیای شخصی به غیر شخصی می باشد. و فرد عاداتی مثل وقت شناسی و نظم و  ترتیب را یاد می گیرد.

 8)پرورش سیاسی : فراگرد القای فرهنگ سیاسی این می باشد که افراد جامعه نگرش ها و احساسات مربوط  به نظام سیاسی خود را کسب می کنند وسه عنصر آن : شناخت ، احساس و حس شایستگی سیاسی می باشد. تربیت سیاسی ازدوران طفولیت آغازمی شود. برخورداری از تحصیلات رسمی بالاترین تاُ ثیر را درنگرش های سیاسی افراد دارد . آموزش و پرورش به صورت آشکارونهان متضمن اهداف پروش سیاسی است.

 9)کارکرد سرمایه گذاری:آموزش وپرورش باعث نوسازی جامعه می شود.آموزش وپرورش كليدي است كه دررا بسوي نوسازي جامعه مي  گشايد درنیم قرن اخیررویکرد سرمایه ی انسانی یاسرمایه گذاری انسانی آموزش وپرورش رانوعی سرمایه گذاری ازسوی جامعه وفردتلقی می شود. برای سرمایه گذاری به شکل نیروی کاربا مهارت وشایستگی فنی و قدرت تولید بالایی می باشدکه باعث رشد و توسعه ی اقتصادی– صنعتی میشود وبرای افراد به صورت درآمد،شغل وپایگاه اجتماعی مطلوب ترمی باشد. درتتحلیل کارکرداقتصادی، آموزش وپرورش بعنوان یک صنعت ملاحظه می شود.درتحل کارکرداقتصادی آموزش وپرورش،معمولاًآنرابصورت صنعت درنظرگرفته اند که ازمنابع اقتصادی استفاده وبازده معینی دارد. اما بعلت محدودیت درمنابع باید درامرسرمایه گذاری برای آموزش وپرورش ارزشهای بازدهی وهزینه های مصرف شده راتشخص واندازه گیری کرد.  آثار سرمایه گذاری اقتصاد به آموزش و پرورش: 1-  اثرات افزایش امکانات مثل افزایش مهارتهای نیروی کار. 2- اثراتی که موجب کاهش هزینه ها و در نتیجه تسهیل دستیابی به منابع می شوند مثل ایجاد کاهش جرایم -  اثراتی که مستقیماً امکانات بهزیستی را افزایش می دهند مثل ایجاد وجدان و شعور اجتماعی.

 -  کارکرد های آمورش وپرورش را نام ببرید.

 - هرکدام ازکارکرد های آمورش وپرورش ر

:: موضوعات مرتبط: کتاب جامعه شناسی آموزش و پرورش , ,
:: بازدید از این مطلب : 3493

|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 مهر 1392 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد